مي خواهم يك بار
يك بار ديگر
!به ديدارت بيايم
اما اين ديدار
!نه چون هر ديداري كه رفت
اين بار مي آيم
تا با تو گويم
.آخرين جمله خشكيده بر لب
تا با تو گويم
.......آخرين حرف پر از تب
مي آيم تا
بشكنم قفل دهان
و درد مشتعل از دل هزار رشته را
با تمام قوا برسانم
بر لبان دوخته و رنجيده
..از قصه ريا و بي وفائيت
و هزاران تكه نمايم
شيشه سكوت حاصل از
ماه ها يا سالها
ترديد بر بي وفائي تو
ميآيم اين بار اما نه چون پيش
كه خطوط و نشانه هاي ميان جاده
رو به تو را مي شمردم
اما اين بار
شايد به پرواز عبور كنم
از جاده اي كه مي دانم
!!!!!!ديگر برگشتي ندارد
ميدانم با حضورت
با پيشقراولي اولين جمله
پرتاب شده پر شتاب از زبان
بر تو نشانه مي گيرم
نقطه سياهي كه
!به نام مركز قلبت خود نمائي مي كند
پي در پي و مسلسل وار
گلوله هاي روشن و سوزان
........زبان دلم
تا بداني خنجر بي مهريت را
بر قلب مردي فرود آوردي
كه مي انديشيد
زماني عشق
.........جز معشوق و معشوق جز خدا و خدا جز تو نيست
اما اگر قلبت از همه آماج برون جست
و به هيبت قبلت برگشتي.
اگر دستان بگشائي
به عيان مي بيني
دلي كه در دستان تو بود
اينك
دلي لهيده است كه
!!!!!مدتهاست مرده آري مرده
.........از سيل ويرانگر ريا و بي مهري
محسن
3864 بازدید
14 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
14 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian